13

بعضیا لیاقتشونه مثل یه کاغذ مچاله شون کنی پرتشون کنی سطل آشغال

خربیشعور مرتیکه مفت الدنگ هی زر می زنه

؛؛آخه پسرا دوشیزه می خوان؛؛

منم نگفتم پسر مجرد می خوام

ولی کور خوند ی

خودمو بکشم بهتر از اینه بیام زن تو ی چهلو هشت ساله با دوتا پسر بشم

خجالت نمی کشه چه توقعاتی بیست سال از م بزرگه

تازه ظاهرشم عینه8و انگار از قبر درومده

دیگه یک و هشتاد قدش وزنش چهل معلومه شبیه جنازه اس

دیگه

صد سال سیاه رو کره ی زمین مرد تموم شه و

یه تو ی جنازه ی الدنگ بمونی زن تو ی خوش اشتهای بد دهن انتر نمی شم

چندش الاغ پفیوز

مجبور نیستم که هی انرژی منفی ازش بگیرم بلوکش کردم

بره به جهنم انتر

رو رو برم

کور خوندی واخ واخ

بد نیست آدم هر از گاهی یه نگاه به آینه بندازه

عینهو جنازه می مونه

گودزیلای زشت ؛من و پسر مجرد خواست نرفتم هه

اونوقت بیام زن تو که جای بابامی و دوتا پسر داری و قیافتم عینهو مرده هاس

بشم

بیشعور؛د آخه برم زن شوهر اولم بشم که بهتره انتر تا زن تو شم 

بعد برگشتی می گی حقیقت تلخه که چون دوشیزه نیستی مجبوری زن امثال

اون بشم

والله آدما میان سر راه آدما!

واقعا خجالتم نمی کشن

انگار من از خانه ی عفافی چیزی بازنشست شدم که به همچین جونوارایی پناه بیارم

خدارو شکر پدر مادرم هست نباشن هم از گشنگی نمی میرم که زن همچین الدنگایی

شم؛بابا جور کرده خدایی ناکرده خدایی ناکرده طوریش سه بالافاصله حقوقش به من می رسه؛

یعنی هیچ موقع از گشنگی نمی میرم که ازدواج ابلهانه ای داشته باشم 

خدایا یه انسان نرمال بفرست روی اینارو کم کن تورو خدا خدایا من فقط امیدم

به توعه ؛به این انسانهای نفهم می گم منم خدایی دارم

خدایا نشون بده خدایی تو تورو خدا الآن دوساله دارم خدامو تو درگاهت هلاک می کنم 

خدایا جبرو که تو حکم کردی تو خواستی طلاق بخوام هر کی ندونه تو که می دونی 

چاره ای جز طلاق برام گذاشتی آخه 

وقتی جبررو گذاشتی حکمتی بود 

گفتم لابد سرنوشت خاصی در آینده اشه 

گفتم خدا بدمو نمی خواد 

پس کو خدایا کو 

آخه اینکه طلاق بگیرم و اینجور قلبم از آزارو اذیت این خلقت آزار ببینه و 

تقلیل پیدا کنه کجای عدل تو می گنجه خدا 

خدایا می دونی که دیگه آخر عهد من تا همین پایان دی ماهه 

بعدش نمی دونم دیگه نمی دونم

 

زندگی بعد از طلاق...